چون خدای تبارک و تعالی خواست جان ابراهیم را بگیرد ملک الموت را فرستاد و او گفت: یا ابراهیم درود بر تو. ابراهیم فرمود: ای عزرائیل برای دیدن من آمدی یا برای مرگم؟ گفت: برای مرگ و باید اجابت کنی. ابراهیم گفت: دیدی که دوستی دوست خود را بمیراند؟ خطاب آمد: ای عزرائیل به ابراهیم بگو: دوستی را دیدی که ملاقات دوستش را بد بدارد؟ براستی که هر دوستی خواهان ملاقات دوست است.

داستان کوتاه اموزنده

داستان کوتاه اموزنده5

داستان کوتاه اموزنده4

داستان کوتاه اموزنده3

ابراهیم ,دوستی ,ای ,عزرائیل ,دوست ,دیدی ,دیدی که ,ای عزرائیل ,بمیراند؟ خطاب ,خطاب آمد ,آمد ای

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کابوس مه دربارهی همه چیز سنجش Sanjesh test5040 تعمیر لوازم خانگی مشاوره پرورش شترمرغ آکادمی میکروبلیدینگ 09019975740 آموزش پوکر تگزاس هولدم دانلود کتاب های دانشگاهی pdf کسب درآمد از اینترنت